ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

داداشیهای مهربون

ارمیا همش دوست داره ایلمان رو بغل کنه و بوسش کنه. الهی دور هر دوتاشون بگردم. دیروز یه دونه از این اژده ها بادی ها رو که مثلا ایلمان برای ارمیا موقع تولد آورده رو این کولوچه عسلی آورده بود که باهاش بازی کنه و می گفت باید ایلمان هم باهاش بازی کنه، خودش نشسته بود روی اون و می گفت ایمان هم پشتش بشینه و بپر بپر کنن. خلاصه من ایلمان رو محکم گرفتم و مثلا گذاشتمش پشت ارمیا. ارمیا هم با هر بپری که می کرد ایلمان هم ناخودآگاه پریده می شد بالا. صحنه خنده داری شده بود و خودم غش کرده بودم از خنده. ارمیا هم خوشحال از اینکه مثلا ایمان داره باهاش بازی می کنه. ایلمان طفی هم از همه جا بی خبر با تعجب نگاه می کرد. ماشالله یادتون نره ها ...
11 دی 1391

بلاچه های مامان

امروز ایلمان مامان 46 روزش بود و ماشالله کم کم داره هوشیار میشه و وقتی باهاش حرف می زنیم می خنده. تا میام از خندش عکس بگیرم فقط به دوربین نگاه می کنه و خنده هم بی خنده. واقعا 2 تا بچه کوچولو داشتن سخته. البته خدا خیلی کمک می کنه ولی خوب دیگه کارها چند برابره. گاهی یکیشون روی پاهامه و اون یکی هم توی بغلم. کلی با همسری خندمون میگیره. بهم میگه مامان گرفتار. البته واقعا همسرگلی دارم چون خیلی کمکم می کنه و از من بی خوابتر شده. ولی خوشحالم و وقتی می بینم ارمیا وقتی صبح از خواب پا میشه سراغ ایلمان رو می گیره ذوق می کنم و خدا رو شکر می کنم که 2 تا داداشها در آینده کلی قراره هوای هم رو داشته باشن. ارمیا همش گوش و چشم و اعضای بدن ایل...
11 دی 1391

بابایی تولدت مبارک

امروز 3 دی ماه تولد همسری بود و یه جشن کوچولو خونه عزیز گرفتیم و کلی هم خوش گذشت. امیدوارم سایه همسر خوبم همیشه بالای سر من و ارمیا و ایلمان باشه و سالم و سلامت باشه. انشاءاله. ارمیا که کلی ذوق کرد و از صبح که من بهش گفتم تولد بابائیه و می خوایم براش کیک بخریم و بابایی شمع فوت کنه، خودش اشاره می کرد که اون هم می خواد شمعها رو فوت کنه و توی عکس ها هم می بینین که همش در حال فوت کردنه. قربونش برم. ایلمان هم که کمی بیدار بود و بعد خوابید و دوباره بعد از اینکه کیک رو بریدیم و خوردیم بیدار شد. ایشالله سال بعد کیک خور هم میشه. این هم خانواده 4 نفره ما. راستی اون کفشها هم هدیه من بود. امیر حسین و سینا عشق ارمیا هستن و ا...
4 دی 1391
1